یکی از مقالات دهمین شماره از ماهنامه رسائل (به سردبیری مسعود معینیپور) به نام طلبگی میان کلمات به مرور رمانهایی با محوریت زندگی طلبهها یا نوشته روحانیون پرداخته است.
مسعود آذربار، نویسنده و منتقد، در این مقاله ابتدا موقعیت روحانیت در دین اسلام را تعریف کرده و نوشته است: با وجود تمام تغییر و تحولات، روحانیت اعم از فقیه، متکلم و فیلسوف و قاضی، گرچه به طور رسمی صاحب طبقه اجتماعی خاصی بودهاند در میان مردم از شأن و مرتبه خاصی نیز برخوردارند. (اما) رابطه آنها با ادبیات داستانی و هنر عموماً یک سویه بوده است؛ به این معنا که طلبه و روحانی و حاج آقا و مرجع تقلید و آخوند از ادبیات داستانی بهره بردهاند تا از طریق آن بساط تبلیغ دین را بهتر و بیشتر بگسترانند.
وی افزوده است: اما اکنون مدتی است طلبه و طلبگی و فضای حوزه به شکل مدرن شده آن به عنوان یک سوژه مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است؛ یک گروه از این نویسندگان خود طلابی هستند که در چنین فضایی زیست کرده و متأثر از آن دست به قلم بردهاند و با خلق شخصیتهای داستانی طلبه رویارویی آنها با کشمکشها و مشکلات شأن را به تصویر کشیدهاند.
گروه دیگر نویسندگانی خارج از سپهر زیستی حوزه هستند که به دلایل مختلف به چنین شخصیتهایی علاقه مند شده و در پی خلق قهرمانی با ویژگیهای طلبگی هستند. در این میان به نظر میرسد در اکثر مواقع زیست در چنین فضایی به موفقیت اثر کمک بیشتری کرده است؛ زیرا همچنان یکی از مصائب نویسندگی در ایران آن است که نویسنده خودش را چندان ملزم نمیکند درباره اقشاری که به صورت علمی و آگاهانه و فراتر از حرفهای سطحی کوچه بازاری چیز زیادی درباره شأن نمیداند، تحقیق کند.
آذرباد آسیبهای این حوزه را فقط مربوط به پژوهش نمیداند و مینویسد: اولین و مهمترین مساله در این زمینه آن است که عامدانه میل داریم این قشر از جامعه را در فضای داستانی و هنری در حاشیه قرار دهیم؛ چنانکه در آثار تصویری روحانی نهایتاً نقشی در حد عاقد و پاسخدهنده سوالات شرعی دارد.
مساله دیگر تولید تصویری کاریکاتورگونه از شخصیت زندگی و زمانه طلبگی است؛ چنانکه کمتر پیش میآید شخصیت طلبه در یک داستان دارای وضعیتی واقعی و در چارچوب مناسبات علی و معلولی باشد. یک سوی ماجرا نگاهی آسمانی و خوشبینانه و از بالا به پایین است که هیچ غباری را بر عرش کبریایی طلاب در حوزه برنمیتابد و سوی دیگر متأثر از حب و بغضهای سیاسی و پزهای روشنفکرهای سکولارمآب که پارادایمی جز پارادایم خود را منطقی و عقلانی نمیدانند. از این منظر هر دو این نگاهها یک روی سکه هستند و با ایجاد استبداد فکری خواهان یکدستسازی اندیشهها میشوند.
تلاطمهای زندگی یک روحانی از کشمکشهای زندگی پزشک کم ندارد
این منتقد نتیجه میگیرد: قشر طلبه و روحانی در کنار پزشکان، وکلا، معلمان و نیروهای نظامی و انتظامی و حتی مجرمان جز جذابترین اقشار در طرح قصه و داستان گویی هستند. تلاطمهای زندگی یک روحانی کم از کشمکشهای زندگی یک پزشک، پلیس و وکیل ندارد. خصوصاً که روحانیت همچنان نقشهای مختلفی را در عرصههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی به عهده دارد.

بنابراین مسعود آذرباد نویسندگی طلاب را به دلیل داشتن تجربه زیسته فراوان، اهمیت این قشر در جامعه ایران و آشنایی آنها با زندگی طلبگی مفید میداند زیرا به خوبی میتوانند داستانهایی در مورد این قشر بنویسند که زندگی و ماجراهای داستانی آنها به اندازه دیگر اقشار جامعه جذاب است.
وی در ادامه سه رمان کمیک استریپ های شهاب از علی آرمین، وقت معلوم اثر مهدی کفاش و رستاخیر عاشقی از محمدرضا سرشار را معرفی و توضیحات مختصری در مورد نویسندگان آنها میدهد.
نویسنده کمیک استریپ های شهاب، زندگی طلبگی را تجربه کرده و زندگی جوانی را روایت میکند که میل فراوانی به حضور در عرصه تبلیغ دارد؛ اما هنگام سخن گفتن در جمع دچار لکنت میشود. این کتاب را نشر جمکران در سال ۱۳۹۶ منتشر کرده است.
دو دیگر کتاب وقت معلوم است که مهدی کفاش نوشته و قهرمان آن طلبهای است که بعد از دبیرستان وارد حوزه شده است. این اثر به فضای رمانهای پلیسی نزدیک میشود و به نوشته آذرباد سعی دارد از درون روبنایی را که سالها در حوزه علمیه تبلیغ شده است، کندوکاو کند و ترسی از فرو ریختن هیمنههای پوشالی ندارد.
سومین اثر نیز رمان رستاخیز عاشقی است که نویسنده آن محمد سرشار (مدیر شبکه کودک صداوسیما) دستکم تا جایی که ما میشناسیم طلبه نیست ولی یحیی حداد طلبه جوان نوشهری را برای قهرمانی اولین رمان خود انتخاب کرده است و او را وارد ماجراهایی فراوان میکند. این اثر نیز فروردین ۹۵ توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است.
هر چند آذرباد پیش از معرفی این آثار بیان میکند سه رمان دو سال گذشته را که در این حوزه نوشته شدهاند را معرفی میکند، حتی در این دو سال نیز آثاری با گستره مخاطبان بیشتر نوشته شدهاند.
همچنین با آنکه علی آرمین و مهدی کفاش خود نویسندگان طلبهای هستند که پیش از این آثار هم، قلمآزمایی کردهاند، نویسندگان طلبه دستکم از اوایل دهه ۹۰ در عرصه نویسندگی حضور جدی داشتهاند و شاید مهمترین اثر از این جریان نویسندگی رمان برکت نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه باشد که اول بار سال ۹۴ منتشر شد و زندگی یک روحانی را در ۳۰ روز ماه رمضان همراه با کشمکشهای درونی و بیرونی او روایت میکند. این اثر تا سال ۹۶ دست کم به ۴ چاپ رسیده است و توجه منتقدان و حتی مخاطبان عادی ادبیات را نیز به خود جلب کرد. ضمن اینکه از اکبری دیزگاه آثار دیگری نیز چاپ شدهاند.سیداحمد بطحائی نیز با چند داستان کوتاه و بلند از دیگر طلبههایی است که در عرصه نویسندگی بخت آزمایی کردهاند.
در مجموع مقوله نویسندگی طلاب امروز که روحانیون و مراجع تقلید فرداها هستند با توجه به دلایلی که آذرباد آورده است یعنی جایگاه اجتماعی و تجربه زیسته به نسبت گسترده این قشر، میتواند یکی از جریان ادبی ایران را طی سالهای آتی به نام خود رقم بزند و به شروط مختلف هم بر حوزه کلی ادبیات اثر بگذارد و هم بر مخاطبان به ویژه آنها که به نوع خاصی از ادبیات توجه دارند؛ چه بسا در حجرهها و حوزهها نیز منشأ تغییر شود که ادبیات و داستان به معنایی یعنی تغییر نظم موجود برای رسیدن به نظمی بهتر.